مقبره شیخ چغندر در بازار بزرگ تهران، ضلع جنوب غربی آستان امامزاده سیدنصرالدین(ع)، قرار دارد. هر روز افرادی که برای خرید به بازار تهران میآیند و برای زیارت و اقامه نماز به این امامزاده میروند، مزار این مرد را زیارت میکنند. اما شیخ چغندر که بود و چرا مزارش در این امامزاده است؟
شیخ چغندر مردی قوی و زورمند و از راهزنان دوه قاجار بود که همراه شریکش راه کاروانهایی را که به سمت تهران روانه میشدند میبست و اموال مردم و تاجران را غارت میکرد تا اینکه یک اتفاق مسیر زندگیاش را عوض کرد. اما چطور یک دزد متحول شد و مزارش در آستان امامزاده و در کنار قبر «معطر علیشاه» یکی از صوفیان بزرگ قرار گرفت؟
میرزا معصوم نایبالصدر شیرازی در کتابش از قول الله قلی خان ایلخانی قاجار که نوه دختری فتحعلی شاه قاجار بوده، آورده است: «روزی شیخ چغندر لر از ابتدای حال خود حکایت مینمود که من قطع طریق مینمودم و رفیقی داشتم که شریک بود و هر دو قوی و زورمند، چنان بودیم که قافله زیاد را کم میشمردیم تا آنکه یکی از ایام و لیالی در کمین نشسته بودیم، درویشی را دیدیم بر درازگوشی سوار و کجکول و تاج و سایر مایحتاج در نهایت ظرافت و نظافت و خادمی در رکاب اوست در کمال لطافت. آن رفیق شریک من اشارت نمود که خوب لقمه چربی است. گفتم به زبان لری او دبریش (درویش) است. گفت: خودش را کاری نداریم... کلاه و لباس و حمارش که دبریش نیست! مختصراً وسوسه نمود تا راضی شدم. برخاستیم و او از پیشرو و من از پشتسر به وی حمله نمودیم. درویش در کمال متانت و هیبت نگاهی به من نمود که تو را برای این کار نیافریدهاند! گویی مرا از هفت آسمان بر زمین زدند. بعد به حال آمدم و عرض کردم: قربان! پس برای چه آفریدهاند؟ گفت: بیا با من تا به تو بگویم. و به دنبال او رفتم و هرجا منزل نمود خدمتش نمودم. راهی فرمود که از آن به بعد در آن کار هستم.»
باشگاه خبرنگاران
یعنی به نظر نویسنده مردم کنار قبر ایشان استراحت نکنند کجا استراحت کنند نویسنده جایی (قبر باشد یانباشد) اعلام بفرماید تا بروند آ«جا استراحت کنند و طعامی بخورند ولی جیبشان را راهزنان امروز خالی نکنند
سارق اموال و داراییهای مردم بود
ناامنی و شرارت ایجاد می کرد
امنیت مردم را از بین برده بود
به صغیر و کبیر رحم نمی کرد
و.......
بالاخره مثل آدمیان زندگی معمولی را برگزید
شق القمر که نکرده!!؟؟
ربط این دزد و راهزن با صالحین و نیکان در چه هست ؟؟
تازه سالها باید استغفار و توبه میکرد و ادای دین میکرد و جبران می کرد تا گذشته ی سیاه خود را پاک کند....
"ای اختلاسگران !
شما برای چه آفریده شده اید؟
شما برای اختلاس آفریده نشده اید!
تا دیر نشده به دامان میهن برگردید. برگردید تا دیر نشده! "
برای عید دارند میسازنش