اجاره آدمکش
متهم ادامه داد: پسر عمویم دو نفر بهنامهای سیروس و ناصر را به من معرفی کرد که به خاطر شرایط اقتصادیشان حاضر بودند در قبال دریافت پول هر کاری انجام دهند . قرار شد به آنها ۳۰۰ میلیون تومان که حدود ۱۲ هزار دلار میشد، پرداخت کنم. بهعنوان پیش پرداخت به سیروس ۵ هزار دلار با مقداری پول ایرانی و به ناصر هم ۳ هزار دلار که جمعاً ۲۰۰ میلیون تومان میشد پرداخت کردم.
قرار بود 4 هزار دلار هم بعد از اتمام کار پرداخت کنم. میدانستم مقتول هر روز بهدنبال همسرش که در شرکتی در نزدیکی میدان آرژانتین کار میکرد، میرفت. آن روز هرچهار نفر سوار بر خودرو شده و به سمت میدان آرژانتین رفتیم. همانطور که احتمال میدادم مقتول داخل خودرو پژو ۲۰۶ نشسته بود. میدان را دور زدیم و بهسمت پایین آمدیم. در همین حین سیروس با یکی تماس گرفت و به او گفت نیاز به یک موتورسوار دارد. وقتی پسر جوان با موتور آمد از ماجرا بیخبر بود. بعد سیروس و ناصر از خودرو پیاده شدند و به طرف مقتول رفتند. سیروس پس از باز کردن در ضربهای به دست او زد. ناصر نیز از سمت شاگرد وارد شد و او هم با چاقو ضربه ای زد. او که مجروح شده بود از خودرو پیاده شد و فرار کرد، اما سیروس او را دنبال کرد و چند ضربه دیگر هم زد. بعد هم سیروس و ناصر سوار موتور شده و بهکارگاه آمدند.
با اعترافات کامبیز سه همدستش و پسر موتورسوار نیز از سوی کارآگاهان پلیس دستگیر شدند. متهمان در تحقیقات به جرم خود اعتراف کردند و پرونده برای رسیدگی به شعبه ۱۰ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در دادگاه چه گذشت
در ابتدای جلسه نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و از طرف فرزند صغیر مقتول درخواست قصاص کرد.
سپس سیروس به جایگاه رفت و گفت: وقتی به من پیشنهاد پول دادند قبول کردم اما گفتم به تنهایی نمیتوانم کار را انجام دهم . به همین خاطر از ناصر کمک گرفتم اما قصدمان کشتن نبود.
ناصر نیز اتهام مشارکت در قتل را پذیرفت و گفت: قبول دارم چند ضربه به مقتول زدم اما قصدم قتل نبود و طبق قرارمان فقط میخواستیم اورا گوشمالی دهیم.
پس از آن پسرعموی کامبیز به جایگاه رفت و گفت: اتهام معاونت در قتل را قبول دارم. چند روز قبل از حادثه وقتی پسر عمویم با حالتی آشفته به کارگاهم آمد با دیدن وی ناراحت شدم و میخواستم به پسر عمویم کمک کنم به همین خاطر سیروس و ناصر را به او معرفی کردم. اما قرارنبود کسی کشته شود.
سپس کامبیز به جایگاه رفت و ضمن ابراز ندامت گفت: من راضی به مرگ او نبودم و از این بابت پشیمان هستم و از آن زمان تاکنون عذاب وجدان دارم. باور کنید من به سیروس و ناصر نگفته بودم که او را بکشند و نمیدانم چرا آنها او را کشتند. من و همسر مقتول مراوده مالی داشتیم. اما وقتی او به این موضوع پی برد سراغم آمد. من به او گفتم هیچ ارتباط پنهانی با همسرش ندارم اما او حرفم را قبول نکرد و آخرین بار هم من را به شدت کتک زد.
در پایان جلسه قضات برای صدور رای وارد شور شدند.